سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










وقتی نه دستی برای گرفتن است،
نه آغوشی برای گریه،
نه شانه*ای برای تکیه؛
انتظار نداشته باش خنده*ام واقعی باشد مادر !!!
می خندم تا تو آرام باشی…
این روز*ها فقط زنده*ام تا دیگران زندگی کنند
 

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

تک درختی تنها هستم که در بیشه زار رویده ام کسی نیست که بمن تکیه کند

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه نداردمانندکودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند

 ˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ،
نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم
بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری...


آه ای مردم روزی که من مردم مرا در پارچه سیاهی بگذارید

تاهمه بدانند زندگی من از آن پارچه سیاهتر بوده .

چشمانم راباز بگذارید تاهمه بدانندهنوز چشم براهش هستم.

دستانم راباز بگذارید تاهمه بداننددست خالی ازاین دنیارفته وباخود چیزی نبرده ام.

ودر آخرمرااز کوهساران بغلتانیدهرکجاکه آرام گرفت مرا آنجادفن کنید

وتکه یخی رابه صورت صلیب بر مزارم بگذارید تا بجای عزیزترین کسم برمزارم بگرید....

دلم گرفته آسمون نمي تونم گريه كنم

شكنجه مي شم از خودم نمي تونم شكوَ كنم

انگاري كوه قصه ها رو سينه من اومده

آخ داره باورم ميشه خنده به ما نيومده

خنده به ما نيومده

دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترَم

تو رو زگار بي كسي يه عمره كه در به درم

حتي صداي نفسم ميگه كه توي قفسم

من واسه آتش زدنت يه كوله بار شب بسم

دلم گرفته آسمون يه كم منو حوصله كن

منو كه از اين روزگار يه خورده كمتر گله كن

منو به بازي ميگيرند عقربه هاي ساعتم

برگهَ تقويم ميكنه لحظه به لحظه لعنتم

آهاي زمين يه لحظه تو نفس نزن

 نه چرخ كه آروم بگيره يه آدم شكسته تن

رفت
و رفت
از میان ِ درختان ایستاده
و عطر ِ سخت پوستان ِ خفته
گذشت
در انتهای آن همه سبز
سیاهی ِ عمیق
او را به خود خواند
وارد شد
یکباره همه چیز به پایان رسید
نور ، صدا ، حضور ...
هرچه پیشتر رفت
بیشتر تنها شد ... گریست
وارد شده بود
بی
که بداند خروج کدام سو ست!


 

•.♥دلم پُــــــــــر است

پُــــــــــر پُــــــــــر پُــــــــــر

آنقــــــدر که گاهی اضافه اش،

 از چشمانم می چـــــکد !!♥.•

しѺ√乇


ديدي اي دل عاقبت زخمت زدند؟
گفته بودم مردم اينجا بدند
ديدي آخر ساقه جانت شكست ؟
آن عزيزت عهدوپيمانت شكست؟
ديدي اي دل درجهان يك يار نيست؟
هيچكس در زندگي غمخوار نيست؟
آه ديدي سادگي جان داده است؟
جاي خود را گِل به سيمان داده است؟
ديدي آخر حرف من بيجا نبود؟
از براي عشق اينجا ، جا نبود؟
نوبهار عمر را ديدي چه شد؟
زندگي را هيچ فهميدي چه شد؟
ديدي اي دل دوستيها بي بهاست؟
كمترين چيزي كه مي يابي وفاست؟
ديده اي گلها همه پژمرده اند
رنگها در دود و سرما مرده اند
آري اي دل ! زنده بودن ساده نيست
بين آدمها يكي دلداده نيست
بايد اينجا از خود اي دل گم شوي
عاقبت همرنگ اين مردم شوي !

نمییخوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بشم


هــمـــه آدمـهـــا قـابـلـیت ایـن را دارنـد کـه هـر لـحـظـه دلـی بـبـازنـد بـه خـط و خـال دلـبـرکـی و ...



آدمـهـــای بـیـشـمــاری هـسـتـنــد کـه در ایـن بـازار هر روز مـتـاعـی انـتـخـابــ مـی کـنـنـد..



امـا آدمـهــای خـیـلـی کـمـی هـسـتـنـد کـه بـا وجـود آگـاه بـودن از ایـن قـابـلـیـت و رونــق ایـن بـازار



یـکــ انــتــخـــابــ مـی کــنــنــد..بـه آن انـتـخــاب احـتـرام مـیـگـذارنــد ،بـه آن عـشـق مـیورزنـد و وفـادار



مـی مــانــنــد،تــا زمـانـی کـه بـه صـحیـح بـودن انـتــخـاب خـود ایـمـان دارنـد ...



هســتـنــد ایـنـگـونـه ادمـهــا ..امـا خـیـلـی کـم ...خـیـلـی خـیـلـی کـم ...


غمگين توي تنهايي نشستم
بغض سرد و بي صدامو تو چشاي تو شكستم

طعم تلخ گريه ها مو كسي اينجا نميدونه
چه غريبه توي دنيا لحظه هاي عاشقونه

به هواي چشم خيسم ديگه ابري نمي باره
تو شباي خالي من نميخنده يه ستاره

جاده ي از تو گذشتن پيش رومه تا هميشه
تو نموندي تا ببيني آخر قصه چي ميشه

سايه اي خسته تر از شب و تو با پاي پياده
آخر قصه همينه من و تنهايي و جاده


اینجا حریم من است

حریم قلب کوچکم !

قفس تنهایی من

و حرفهای نگفته ام ...

من در این قفس به معنای عشق رسیده ام

و درین سکوت اشک ریخته ام

و به تنهایی خویش اعتراف می کنم !

کسی دلش برایم نسوزد

من این قفس را دوست دارم و تنهایی ام را !...

و حالا این بزرگترین سرمایه ی من است

که عشق را در این قفس به تماشا نشسته ام ......

•.♥خــــدا پــــرسیــــد: میخــــوری یــا میبــــری؟

مــــن گفتــــم میخــــورم

چــــه مـــی دونستــــم لــــذت هـــا رو میبـــرنــد حســــرت هــا رو میخـــورند♥.•

 


دخترک هميشه مي گفت: من براي نجابت وفا و زيباييت عاشق تو شدم.

پسرک براي روز تولدش سه حيوان خانگي به او هديه داد ...اسب سگ و يک پرنده زيبا!

تا دخترک خواست دليل اينکار را بپرسد.... پسرک رفته بود

براي هميشه
نیا باران زمین جای قشنگی نیست

من از جنس زمینم و خوب می دانم

که گل در عقد زنبور است

اما یک طرف سودای بلبل،

یک طرف بال و پر پروانه را هم

دوست میدارد

نیا باران پشیمان میشوی از آمدن

زمین جای قشنگی نیست

در ناودان ها گیر خواهی کرد

من از جنس زمینم خوب می دانم

که اینجا جمعه بازار است

و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند

در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند

در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه

می گیرند

 نیا باران زمین جای قشنگی نیست


 

حتی عکستم ندارم که بذارم روبروم...

اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم... 
 

در میان گریه هایم

همچو یک شمع مذابم

در میان آرزوها

چون کویری در سرابم

چشمه ای خشکیده از امواج آبم

من سرودی در گلو بگرفته از غم

من چو فانوسی با طاق بیکسی ماوا گرفتم

شمع بی نورم که در فانوس جانم جا گرفتم

قوی تنهایم که در تنهایی خود

رفته ام از یاد یاران دیر سالیست

مرغ غم در جان من خوش کرده منزل

وای بر من

وای بر دل ...............
 


 

•.♥هی خودم 

نترس

من اینجام!!!
♥.•

____________________


 

كاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد

كاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد
كاش مي شد با نسيم شا مگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد

كاش مي شد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد
بعد ، دست قطره ها يش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشيد
كاش مي شد مثل يك حس لطيف لابه لاي آسمان پرنور شد
كاش مي شد چا در شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد

كاش مي شد از ميا ن ژاله ها جرعه اي از مهر با ني را چشيد
در جواب خوبها جان هديه داد سختي و نا مهرباني را شنيد  


قرار نبود تو این قفس بمونم چشم انتظار بری با عشق خودت من بی خبر از این قرار قرار نبود این عشق پاک به دست تو بشه هلاک تو باشی سهم اسمون من اسیر دست خاک...... 

•.♥زخمــی بـه دلـــــم مـــانده

دلتــ را قـــــرض میـــدهیــ

 امـــشب را مــــرحــــم بـــــاشد♥.•

_____________


من نه عاشق هستم
و نه محتاج نگاهی
که بلغزد بر من من خودم هستم
و یک حس غریب که
به صد عشق و هوس می ارزد
من نه عاشق هستم
نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی هستم که
مرا از پس دیوانگی ام می فهمد
 

خداوندا !


مگر نه اینکه من نیز چون تو تنهایم


پس مرا دریاب


و به سوی خویش بازگردان ،


دستان مهربانت را بگشا


که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم

  

 

فقط رفت

بدون کلامی که بوی اشک دهد..

فقط رفت

بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد

فقط رفت
و من شنیدم که توی دلش گفت:

"راحت شدم ..."

 

 

کاری به کار عشق ندارم من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر

در این زمانه دوست ندارم انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کسی را که دوست تر بداری

حتی اگر که یک نخ سیگار... یا زهرمار باشد

از تو دریغ می کند پس من با همه وجودم

خودم را زدم به مردن تا روزگار ، دیگر

کاری به کار من نداشته باشد این شعر تازه را هم....

ناگفته می گذارم... تا روزگار بو نبرد

گفتم که

کاری به کار عشق ندارم!

 


حکایتـــــ من

حکایت ماهی تُنگ شکستـــه ایســـت

که روی زمین دل دل می زند ..

و حکایتــــــ تو

حکایت پسرک شیطان تیر کـــــمـان به دستی

که نفس های او را شـــــماره می کند ..

 
 

•.♥چشم گذاشتی ، رفتی ... تا همیشه شمردن ، شرط بازی نبود ! ...♥.•
________________________ 


سخته عاشق باشی ولی هیشکی ندونه

اشکاتو زودی پاک کنی تا کسی ندونه

سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه

سخته نگاهش بکنی اما نخونه

قشنگی عشق که میگن شاید همینجاست

سخته به قربون چشاش بری تو رویا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

سخته همش تو فکر باشی شاید نخوادت

خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت

(عکس خودمهاااا قشنگ شده؟)

باز یکی بود ، یکی نبود...نه...زیر این گنبد کبود ،
سهم من از ستاره ها ، حتی یه چشمک هم نبود،

صدای قلب ساده رو کسی ازم نمیخره ،

چرا همیشه بی کسی، سهم دل ساده تره.....!!!!
اصلا چرا همیشه یکی بود یکی نبود
چرا اون دوتا یکی با هم نبودن 

چه غريبانه رفت
آن پرنده کوچک
وقتي از صداي گريه ام
خسته شد ! ! !
((او حق داشت
من خنده را از ياد برده بودم ))

عشق فراموش کردن نیست ، بخشیدن است . گوش کردن نیست ، درک کردن است . دیدن نیست ، احساس کردن است . جا زدن نیست ، صبر کردن است و ادامه دادن است

•.♥بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من ...بزرگ است ...♥.•
 _______________________


غُربت یعنی 

 اَز گرمآیِ نفس هآی کسی کِه دوسش دآری دور بآشی

وَ من هَمیشهِ غَریبهِ اَم بی تو 

•.♥گفتی : ما به درد هم نمی خوریم

 اما هرگز ندانستی که من تو را برای دردهایم نمی خواستم . . .♥.•

___________________________

+نوشته شده در جمعه 30 / 6 / 1390برچسب:جملات عاشقونه,عاشقانه,جملهای عاشقانه زیبا,جملات عاشقانه غمگین,جملات جدایی,جملات جدید عاشقانه,,ساعت10:12توسط آرمین نخستین | |


چرا به سر نمی شود خزان قصه های من
چرا نمی رسد به گوش طنین نعره های من
مرا به خلوتی رسان ترانه ای ساز کن
این شب بی ستاره را تا سحر آواز کن
مرا بخوان امید جان که در سکوت خوانده ام
گوشه نشین غربتم در انتظار مانده ام
بیا بیا عطش شکن بیا بیا که تشنه ام
بیا بیا به یاد آن سینه ی ریشه دشنه ام

.......................................................

تـو بآشی
مـن بآشمـ ؛

و ...

هــیچ ! دُنــیـآ همـ ارزانی ِ خودشآن!

.....................................................

سیگارش را می گذارد زیر لبش و می گوید :

آتیش داری داداش ؟!

جواب می دهم :

توی جیبم که نه ...
ولی در دلم دارم ...

به کارت میاد .........؟!

..................................................

کاش می*دانستی
من سکوتم حرف است
حرفهایم حرف است
خنده*هایم حرف است
کاش می*دانستی
می*توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می*دانستی
کاش می*فهمیدی
کاش و صد کاش نمی*ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق بدستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس...
سایه*ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می*دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب*افروزی نیست
__________________

+نوشته شده در شنبه 29 / 6 / 1390برچسب:جملات عاشقانه,جملات عاشقونه,جملهای جدید عاشقانه,جملات جدید غمگین,,ساعت18:34توسط آرمین نخستین | |


لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گلهای انار شد ذاغ ذاغ
هر انار هزار دانه داشت
دانه ها عاشق بودند،دانه ها توی یک انار جا نمیشدند
انار کوچک بود
دانه ها ترکیدند انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از روی شاخه چید
مجنون به لیلی اش رسید
خدا گفت:راز رسیدن فقط همین بود
کافیست انار دلت ترک بخورد. 


•.♥با شیطان هم داستان شدم

تادربرابرهیچ ادمی

سرتسلیم فرودنیاورم♥.•

_______________________________

+نوشته شده در شنبه 22 / 6 / 1390برچسب:جملات عاشقونه,جملات عاشقانه,جملهای عاشقانه,عاشقانه,انار,عشق,عشق واقعی,,ساعت10:39توسط آرمین نخستین | |


قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری… 

•.♥با شیطان هم داستان شدم 

تادربرابرهیچ ادمی

 سرتسلیم فرودنیاورم♥.•
__________________

+نوشته شده در چهار شنبه 22 / 6 / 1390برچسب:جملات عاشقونه,جملات عاشقانه,جملات غمگین,جملات زیبا,,ساعت9:31توسط آرمین نخستین | |


وقتـــ ـــی سرتـــــ رو روی شــ ــونه هــ ــای کســ ــی
کــ ه دوستــ ــش داریـــــــ میــ ــذاری
بزرگتــ ــرین آرامـــ ــش دنیــ ــارو تو خودتــــ احســ ـــاس میکنــ ــی ...

و وقتـــ ـــی کســ ـــی کـــ ه دوستتــــــ داره
سرشــــ رو روی شونـــ ه هاتـــ بـــ ـــذاره
احساســــ میکنــ ــــی قویـــ تریــ ـــن موجـــ ــودجهــ ـــان هستـــ ــی ... 

•.♥گاهیـــــــــــ 
که دلم عجیبــــــــــ می گیرد

دیگـــر ول نمیکند . . !
♥.•

____________________________


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br